سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

شرح حال امیر المؤمنین در شب نوزده رمضان

شاعر : رضا قاسمی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین
قالب شعر : ترکیب بند

کمی نان و نمک خورد و همین شد سهمِ افطارش           نمک می‌خورد بر زخم دلِ از زخم سرشارش

گلویش بود اسیرِ استخوان و خار در چشمش           لبش را می‌گَزید از دردهای «حیدر آزارش»


برای دلخوشی دخترش لبخند بر لب داشت           نگاهش غرق غم بود و لبش می‌کرد انکارش

فقط «انا الیه الراجعون» می‌گفت با گریه           شبی که با همه شب‌ها تفاوت داشت اذکارش

نگاهش سمت بالا بود و اشکش بر زمین اما           تمام آسمان را خیس کرد از گریه؛ رگبارش

خلاصه تا سحر بی‌تاب بود و شوق رفتن داشت
همان مردی که در دل غصه‌های مردافکن داشت

پدر بی اعتنا به نالۀ «بابا بمان» می‌رفت           تمام «اشهد انَّ علی» سمت اذان می‌رفت

کلونِ دربِ خانه دست بر دامان او می‌شد           زمین هم التماسش کرد، اما آسمان می‌رفت

شکوه قـامتش زیر فشار بار غـم خم شد           ولی سوی عزیزِ قدکمانش قدکمان می‌رفت

هوای کوچۀ پشت سرش می‌شد زمستانی           که از جسم زمین با هر قدم انگار، جان می‌رفت

جناب بهترین خلق خدا روی زمین و عرش           به مهمانیِ شوم بدترینِ مردمان می‌رفت

همینکه قـبلۀ سیـارِ کعـبه رفـت تا مسجد
در استقبال او می‌گفت «حیدر» یکصدا مسجد

همان لحظه که محراب اتفاقی را خبر می‌داد           علی «فزت و رب الکعبه»اش را داشت سر می‌داد

به دست قاتلش رقصید شمشیری پُر از کینه           چه شمشیری که سرتاپاش بوی میخ در می‌داد

نگاه غـرق خـونِ ماه نخـلـسـتانیِ کـوفـه           خـبر از اتـفاق تـازۀ «شق‌القـمر» می‌داد

زمین لرزید و ارکان هدایت هم ترک برداشت           پدر وقتی که می‌لرزید و تکیه بر پسر می‌داد

برای دیدن یارش؛ خودش را خوب زیبا کرد           محاسن را خضاب از سرخیِ خون جگر می‌داد

و بـا اِعـراب‌هـای خـونـیِ آیـات قـرآنـی
شبِ قدرش سحر شد رفت پیش یار، مهمانی

نقد و بررسی